۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دلنوشته عاشقانه» ثبت شده است

يكشنبه, ۱۲ مهر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۲ ق.ظ پ پ پونه
پدر عشق بسوزه

پدر عشق بسوزه

روی پیفام گیر یه پیام بود مال دانوش گفته بود بهم زنگ بزن. گفتم ولش برم پیشش بهتره.

با کلید درو وا کردمو رفتم بالا دانوش توی پذیرایی رو به پنجره که به ساحل باز میشد روی کاناپه نشسته بود . یه سیگار تو دستش بود رفتم از تو دستش در اوردم و روشن کردم گفتم : ها؛ چته باز چپک زدی . با یه نیشخند جواب داد به تو چه.

گفتم مرتیکه رسما ما رو اره.اول زنگ میزنی میگی بیا اینجا بعدم که میام اینطوری جواب میدی واقعا که خیلی پر رویی.

از احسان چه خبر. چه میدونم مرتیکه خر اعصاب برام نزاشته اصلا حالشو ندارم. از ادمای پشیمون مثل این احسان خر خوشم نمیاد. دیوونه هزار بار بهش گفتم که این دختره راس کارت نیست. از عشق گفت؛ از احساسی که به اون داشت می گفت. حالا که سرما خورده تازه یادش اومده که زمشتونم داره.

ادامه مطلب...
۱۲ مهر ۹۴ ، ۰۲:۱۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه
جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۸ ق.ظ پ پ پونه
دفترخاطرات

دفترخاطرات

دفترخاطرات

بعد از مدتها سراغ دفتر خاطرات قدیمی ام رفتم و با دیدن هرصفحه از اون، کل ماجراهای اون سالها دوباره برام زنده شدن.

ولی چقدر خنده داره

عاشقی تو سنین پایین ، فقط یک دوست داشتن بچه گونست


نیاز سرکشم که از درون مرا می کاهد
و از برون ترا
نجوای کودکانه ایست که هنوز
نام تورا تکرار می کند

گرگ و میشی ست از چنگ شب گریخته
به دامان صبح نیاویخته
جنینی که در انتظار بی حاصل
پیرتر و پیرتر می شود

شعری برایم بگو
شعری برای خستگی هایم
و نامردمی ها که دیده ام
نوازش کن زخم هایم را
پیش از دستانم
باز کن گره ی ابروانت را
پیش از گیسوانم
گوش کن به آوای قلبم
پیش از قصه هایم
نگاهت را به دست خیرگی ام بسپار..

من دردهایم را دانه دانه برایت گریستم
که هرگز نپرسی
چرا غمگینم

ادامه مطلب...
۱۰ مهر ۹۴ ، ۰۳:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه
پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۳۵ ب.ظ پ پ پونه
انصافا عجب صبری خدا دارد

انصافا عجب صبری خدا دارد

دیدن بعضی اتفاقات چقدر سخته
لحظاتی تو زندگی برای آدم پیش میاد که هنگ می کنی . خدا کنه چنین لحظاتی برای شما و هیچ کس دیگه ای هیچگاه پیش نیاد.

دلم می خواست می تونستم دلداریش بدم! بیشتر از یه احوال پرسی ساده باهاش حرف بزنم ،تا اونم حرف بزنه!درد دل کنه،شاید یه کمی سبکتر بشه.حتی نمی تونم تصور کنم که چطور روزهاش رو با این همه درد و غم به شب می رسونه،راستش شاید هم نمی خوام افکار و خاطرات تلخی رو که تو ذهن اون هست  حتی تصور کنم!ولی دلم براش بی نهایت می سوزه در حالی که هیچ کاری از دستم ساخته نیست.سر حکمت های الهی رو هم نمی تونم بعضی وقت ها درک کنم! خدا جونم، آخه تو که می خواستی پس بگیری چرا هدیه کردی؟

                                  ******************

ادامه مطلب...
۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۲:۳۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه
پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۱۸ ب.ظ پ پ پونه
دلم می خواد بازهم عاشق بشم

دلم می خواد بازهم عاشق بشم


هوای عالی بعد از ظهر اینجا به آدم حس یکجور زندگی کردن خوب را می دهد. خوب و آرام و الان چیزی شبیه خانه....برج سفید رنگی که خانواده مرا در بر گرفته است........
صدای کلاغها در پس زمینه و هوای پائیزی و آرامش درونی ام مرا به یاد فیلم درخت گلابی می اندازد. ان صحنه که همه در خواب بعد از ظهری بودند.
دلم یکجور خوبی است....دلتنگی ام خوب است. فکر می کنم می توانم خیلی چیزها را تحمل کنم. مثلا بی عدالتی استادم را که یکجور در ک این بی عدالتی مرا منفعل کرده است....این حس که هرچه کنی باز هم کسانی برنده اند که بیشتر ........الان می توانم اینها را ببخشم و با شوق بروم درس بخوانم. من برای پیشری در کارهایم همیشه نیاز داشته ام که عشق آن کار در قلبم بیدار یا پیدا شود بعد می توانم همه فاصله های زیادی را که با آدمهای هم قطارم دارم پر کنم....

ادامه مطلب...
۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه
پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۷ ب.ظ پ پ پونه
دلنوشته عای عاشقانه غمگین و رویایی

دلنوشته عای عاشقانه غمگین و رویایی

این متن زیبارو سمیرا ، یکی از خوانندگان این مجله برام ارسال کرده . از ایشون بابت این دلنوشته عاشقانه زیبا تشکر می کنم

چشمای سیاه و قشنگشو بست و همه جا سیاه شد،درست به رنگ چشماش.توی این سیاهی برا خودش یه دنیای رویایی ساخت. چقدر خوبه که برادر و خواهر داشته باشی،چقدر خوبه که مادر و پدر داشته باشی، چقدر خوبه که یه خونه ی سرشار از صفا و صمیمیت داشته باشی. خونه ای که توش دیگه از بدبختی و بیچارگی خبری نیست. خونه ای که توش دیگه خواهر و برادرت به خاطر مریضی نمی میرن. به خاطر گرسنگی هر روز از اون خونه صدای گریه نمی آد. آره چقدر خوبه. چقدر خوبه که پدر و مادرت همیشه بخندن. چقدر خوبه که خونت لوله کشی آب داشته باشه، هر موقع خواستی شیر آبو باز کنی و آب آبی رو تماشا کنی. ببینی که چقدر آب زیباست.هر چقدر خواستی آب بخوری، یا نه، اصلا‘‘ بری زیر دوش آب و خیس خیس بشی، مثل موش آب کشیده،اونقدر که از سرما تموم تنت بلرزه...آره چقدر خوبه. چه خوبه که دیوارای خونه پر از ترک و شکاف نباشه، دیوارهای خونه رنگ بدبختی و بیچارگی نباشن. چقدر خوبه که بتونی توی اتاقت یه نفس عمیق بکشی، آه، چه بویی. بوی عشق و صمیمیت. دیگه انگار اون بوی بدبختی و بیچارگی نمی آد...

ادامه مطلب...
۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۵:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه