۱۵ مطلب با موضوع «عاشقانه» ثبت شده است

پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۰۷ ب.ظ پ پ پونه
عشق همیشه هم زیبا نیست

عشق همیشه هم زیبا نیست

مدت زیادی که فشار زیادی رو دارم تحمل می کنم ایکاش جرئت اینو داشتم بامشکلاتم روبرو بشم

بعضی وقتها عاشق شدن برای آدم ، تنها زحمت و ناراحتی میاره و من اینبار از عشق فقط ناراحتی هاشو کام گرفتم و کامم تلخ شد از این عشق بی حاصل.

وقتی مشکلات و انبوه کارهایت ترا احاطه می کنند دلت می خواهد بروی پیش کسانی که دوستشان داری ولی اگر جایی باشی که در آنجا کسی را دوست نداشته باشی یا هیچکس حوصله دل ترا نداشته باشد دلت می خواهد بروی جایی دور ....دور...دور
تا خودت باشی و خودت.......وقتی خدا آدم را تنها بگذارد هیچ دستی یاری گر نیست......
ترسی توی دلم است که نمی توانم بنویسمش حتی نمی توانم با صدای بلند برای خودم بگویمش.........می دانی وقتی به این چیز یقین قلبی پیدا کنی که در دنیای امروز باید جور دیگری غیر از خودت باشی تا پیشرفت کنی حالت بهم می خورد از همه چیز هایی که دور و برت را گرفته است.........

ادامه مطلب...
۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۲:۰۷ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه
پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۸ ب.ظ پ پ پونه
دل نوشته های عاشقانه غمگین یک دختر تنها

دل نوشته های عاشقانه غمگین یک دختر تنها

درمیان جمع هستمو تنهام

دوباره از همه ی تنهایی هام بگم یا از امیدهام
بگم که قد تموم سیاهی های دنیا تنهام یا
بگم که قد تموم سپیدی ها امید دارم
دوباره بگم که چی؟ تا کی باید بگم و نخونی
ای زیبا ای الهه نمی دونم می خونی
یا نه ولی بیا و منو از این برزخ نجات بده
بیا و با عشقت دیوار شیشه ای خیالات و رویام
رو بشکن و منو نجات بده
کجایی ای فرشته ی رویاهام کجایی ای افسانه
می دونی که دیوانه ی توام؟می دونی که دنیای من فقط خودمم و خودت؟0
نمی دونم در باره ی من چی فکر می کنی ولی
می دونم اون لحظه ای که بدونم دوستم نداری
لحظه ی پایان رویاهام لحظه ی پایان بودنم
و لحظه ی پایان زندگی است

بیا که یک عمره منتظرم

دوباره می گم سکوت و خلوتم از غرور نیست
از تنهاییه آره از تنهایی
تنهایی تنهایی تنهایی
چه واژه ی آشنایی

ادامه مطلب...
۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۱:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه
پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۵۵ ب.ظ پ پ پونه
نگاه دوست داشتنی و آشنا

نگاه دوست داشتنی و آشنا

پنجره ی اتاقمو باز کردم،سردی قطره های بارونو روی لبای خشکم حس می کنم...(نفس عمیق) عجب بویی، بوی خاک خیس، انگار قطره های بارونی که رو ذره های خاک می شینه، کیمیاگری کردن. چه بویی! انگار این بو مادر همه ی بوهای خوش دنیاست. الان ساعت دوازدهه و از پنجره ی اتاقم می تونم تمام شهر رو ببینم، تاریک تاریک، تنها توصیفی که میشه کرد. از دور میشه هر از گاهی یکی رو دید که با سرعت میاد و میره، انگار تو این تاریکی دنبال یه گمشده است. چراغهای خیابون هم که همه خاموشن،یا لامپشون شکسته یا اصلا‘‘ برق ندارند. انگار یکی به عمد خواسته که همه جارو تاریک کنه.

ادامه مطلب...
۰۹ مهر ۹۴ ، ۲۱:۵۵ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه
پنجشنبه, ۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۳۷ ب.ظ پ پ پونه
دلنوشته عای عاشقانه غمگین و رویایی

دلنوشته عای عاشقانه غمگین و رویایی

این متن زیبارو سمیرا ، یکی از خوانندگان این مجله برام ارسال کرده . از ایشون بابت این دلنوشته عاشقانه زیبا تشکر می کنم

چشمای سیاه و قشنگشو بست و همه جا سیاه شد،درست به رنگ چشماش.توی این سیاهی برا خودش یه دنیای رویایی ساخت. چقدر خوبه که برادر و خواهر داشته باشی،چقدر خوبه که مادر و پدر داشته باشی، چقدر خوبه که یه خونه ی سرشار از صفا و صمیمیت داشته باشی. خونه ای که توش دیگه از بدبختی و بیچارگی خبری نیست. خونه ای که توش دیگه خواهر و برادرت به خاطر مریضی نمی میرن. به خاطر گرسنگی هر روز از اون خونه صدای گریه نمی آد. آره چقدر خوبه. چقدر خوبه که پدر و مادرت همیشه بخندن. چقدر خوبه که خونت لوله کشی آب داشته باشه، هر موقع خواستی شیر آبو باز کنی و آب آبی رو تماشا کنی. ببینی که چقدر آب زیباست.هر چقدر خواستی آب بخوری، یا نه، اصلا‘‘ بری زیر دوش آب و خیس خیس بشی، مثل موش آب کشیده،اونقدر که از سرما تموم تنت بلرزه...آره چقدر خوبه. چه خوبه که دیوارای خونه پر از ترک و شکاف نباشه، دیوارهای خونه رنگ بدبختی و بیچارگی نباشن. چقدر خوبه که بتونی توی اتاقت یه نفس عمیق بکشی، آه، چه بویی. بوی عشق و صمیمیت. دیگه انگار اون بوی بدبختی و بیچارگی نمی آد...

ادامه مطلب...
۰۹ مهر ۹۴ ، ۱۵:۳۷ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه
چهارشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۴، ۱۰:۲۱ ب.ظ پ پ پونه
کلاس درس استاد

کلاس درس استاد

یه استاد داریم که مرد جوونیه اخر جذبس
اگه این اخلاقم نداشت که اون دخترایی که من تو دانشگاه دیدم مثل مور و ملخ ازش بالا میرفتن
وقتی میاد سر کلاس همه ساکت و میخ میشن حالا نمیدونم جذب قیافش میشن یا درسش
دیروز که سر کلاسش نشسته بودیم یه اتفاقی افتاد که واقعا از دانشجو بودنم خجالت کشیدم
این استاد محترم داشتن درس میدادن که بحث به استمناء در دوران کودکی رسید و اینکه درمرحله
سوم فروید یعنی مرحله احلیلی کودک متوجه لذت دستگاه تناسلی اش میشود و ان را دستکاری
میکند در همین موقع یکی از بچه ها زد زیر خنده

ادامه مطلب...
۰۸ مهر ۹۴ ، ۲۲:۲۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه