۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زیباترین رمان عاشقانه غمگین» ثبت شده است

شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۱۱:۱۲ ب.ظ پ پ پونه
داستان زیبای بانوی گرگ نما

داستان زیبای بانوی گرگ نما

داستان کوتاه بانوی گرگ نما

از سری داستانهای جنایی

  افسانه بانوی گرگ نما   

این داستان رو چندی پیش خوندم ولی الان دقیقا یادم نیست کجا و کی بوده حال با اجازه صاحب این اثر این را به رشته تحریر در آورده زیرا من به این موضوعات علاقه خاصی دارم.

یه شب سرد توی کافه نشسته بودم صدای خواننده از گرامافون قدیمی دود سیگار صحبت مردم یک فضای دوستانه محیط کافه تشکیل میدادهمیشه یک پیر مرد با چهره ای شکسته ولی مهربان تر از هر شخص دیگری در انجا حضور داشت این شخص گاهی با اصرار مردم داستان هایی را روایت میکرد او را خوب نمی شناختم ولی حرف هایش را دوست داشت به او احترام خاصی قائل بودم مرا یاد پدر بزرگم می انداخت.

یک شب سر میز او نشستم او را دعوت به یک نوشیدنی کردم. این مقدمه آشنایی من با او بود پس از چندی او را برای صرف نهار به خانه ام دعوت کردم پس از صرف ناهار از او خواستم که درباره خود بیشتر بگوید.


ادامه مطلب...
۱۱ مهر ۹۴ ، ۲۳:۱۲ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۱ ب.ظ پ پ پونه
زیباترین داشتان عاشقانه کوتاه

زیباترین داشتان عاشقانه کوتاه

داستان بسیار زیبا و عاشقانه " چشم عسلی " جزو پربازدیدترین داستانهای فضای مجازی بوده و هست این داستان عاشقانه بسیار زیبا رو حتما مطالعه بفرمایید و لذت ببرید.

دخترک شانزده ای ساله بود که برای اولین بار عاشق یک پسر شد.

پسر قدبلند بود، صدای بمی داشت و همیشه شاگرد اول کلاس بود.

دختر خجالتی نبود اما نمی خواست احساسات خود را به پسر ابراز کند، از اینکه راز این عشق را در قلبش نگه می داشت و دورادور او را می دید احساس خوشبختی می کرد.

در آن روزها، حتی یک سلام به یکدیگر، دل دختر را گرم می کرد.

او که ساختن ستاره های کاغذی را یاد گرفته بود هر روز روی کاغذ کوچکی یک جمله برای پسر می نوشت و کاغذ رابه شکل ستاره ای زیبا تا می کرد و داخل یک بطری بزرگ می انداخت.

دختر با دیدن پیکر برازنده پسر با خود می گفت پسری مثل او دختری با موهای بلند و چشمان درشت را دوست خواهد داشت.

ادامه مطلب...
۱۱ مهر ۹۴ ، ۲۱:۳۱ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۲۰ ب.ظ پ پ پونه
چند داستان کوتاه پندآموز و زیبا

چند داستان کوتاه پندآموز و زیبا


داستانهای کوتاه، علاوه بر اینکه زمان زیادی را برای خواندن مطالبه نمی کنند، بسیار شیرین و پندآموز نیز هستند در ادبیات پارسی داستانهای کوتاه فراوانی وجود دارد که هر کدام دارای پندهایی ارزشمند و تجربه ای گرانبها می باشند.

در ادامه، چند داستان کوتاه زیبا برای شما آورده ایم.

روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند: "فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدر است؟"


استاد اندکی تامل کرد و گفت:

"فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!"


آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت:
"من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جا نشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی شود."

ادامه مطلب...
۱۱ مهر ۹۴ ، ۲۱:۲۰ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه