۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «رمان عاشقانه» ثبت شده است

شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۹:۱۳ ب.ظ پ پ پونه
داستان کوتاه واقعی

داستان کوتاه واقعی

این داستان سالها پیش و در کشور آلمان اتفاق افتاده است و سعی دارم ماجرای این داستان رو با جزئیات براتون بنویسم

امیدوارم که از خواندن این داستان کوتاه بسیار زیبا لذت ببرید


سالها پیش ' در کشور آلمان ' زن و شوهری زندگی می کردند. آنها هیچ گاه صاحب فرزندی نمی شدند.

یک روز که برای تفریح به اتفاق هم از شهر خارج شده و به جنگل رفته بودند ' ببر کوچکی در جنگل ' نظر آنها را به خود جلب کرد

مرد معتقد بود: نباید به آن بچه ببر نزدیک شد.

ادامه مطلب...
۱۱ مهر ۹۴ ، ۲۱:۱۳ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۱۶ ب.ظ پ پ پونه
داستان جنایی

داستان جنایی

 سالها پس از آنکه برادرش را در یک صانحه تصادف اتومبیل از دست داده بود،هنوز نمی توانست اتفاقات ان روز دردناک را فراموش کند دخترک تنها شده بود . هوای سرد زمستان، بارش آرام برف، رفت وآمد مردم در پیاده رو ها و آمد شد ماشین ها در خیابان، چراغ خانه ها، مغازه ها، صدای دخترک گل فروش و خواننده ویولون زن زیر طاقی مغازه فروش آلات موسیقی هیچ چیز نظر او را جلب نمی کرد. در خیابان بالا و پایین می رفت. کلاه لبه دار بارانی بلند با یقه بالازده شال گردن ؛ با سیگار گوشه لب طول پیاده رو را طی می کرد. منتظر بود منتظر زمانی برای انجام یک کار.

ادامه مطلب...
۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۸:۱۶ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه
شنبه, ۱۱ مهر ۱۳۹۴، ۰۵:۲۸ ب.ظ پ پ پونه
رمان بسیار زیبای نقاشی پیکاسو

رمان بسیار زیبای نقاشی پیکاسو

رمان بسیار زیبای نقاشی پیکاسو ، اثر دانلد رادوور

تقدیم به همه خوانندگان خوب این مجله

پذیرای داستانهای خوب ارسالی شما هستیم


روی صندلی ننوایش بر روی ایوان مشرف به زمین زراعی نشسته بود و به صدای دریا که از دور می آمد گوش می داد. طنین صدای ضبط که اهنگ های محلی دم میداد. بر روی صندلی تاب میخورد در افکارش غوطه ور بود و سیگار میکشید.

 

***

ادامه مطلب...
۱۱ مهر ۹۴ ، ۱۷:۲۸ ۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
پ پ پونه
جمعه, ۱۰ مهر ۱۳۹۴، ۰۳:۰۸ ق.ظ پ پ پونه
دفترخاطرات

دفترخاطرات

دفترخاطرات

بعد از مدتها سراغ دفتر خاطرات قدیمی ام رفتم و با دیدن هرصفحه از اون، کل ماجراهای اون سالها دوباره برام زنده شدن.

ولی چقدر خنده داره

عاشقی تو سنین پایین ، فقط یک دوست داشتن بچه گونست


نیاز سرکشم که از درون مرا می کاهد
و از برون ترا
نجوای کودکانه ایست که هنوز
نام تورا تکرار می کند

گرگ و میشی ست از چنگ شب گریخته
به دامان صبح نیاویخته
جنینی که در انتظار بی حاصل
پیرتر و پیرتر می شود

شعری برایم بگو
شعری برای خستگی هایم
و نامردمی ها که دیده ام
نوازش کن زخم هایم را
پیش از دستانم
باز کن گره ی ابروانت را
پیش از گیسوانم
گوش کن به آوای قلبم
پیش از قصه هایم
نگاهت را به دست خیرگی ام بسپار..

من دردهایم را دانه دانه برایت گریستم
که هرگز نپرسی
چرا غمگینم

ادامه مطلب...
۱۰ مهر ۹۴ ، ۰۳:۰۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه

ایران زمین چرا هیچگاه نویسنده رمان و داستان نداشته است

ادبیات ما مملو است از اشعار و قصیده های پرمغزو ارزشمند که از شاعرانی بزرگ گفته و سروده شده است شعران جاوید و ماندگاری مانند خواجه شیرازی سعدی و حافظ ، فردوسی، عطار ، شمس و ....

آنقدر شعار بزرگ و پر آوازه در تاریخ این مرز و بوم موجود است اگر بخواهیم نام ببریم باید چندین صفحه را به آن اختصاص دهیم اما نویسنده رمان و داستان؟

چرا نویسنده رمان و داستان مشهور و بزرگی هیچموقع نداشته ایم؟

ادامه مطلب...
۰۷ مهر ۹۴ ، ۲۲:۱۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
پ پ پونه